کد خبر: ۲۴۱۶
۲۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

تابلویی که هیچ‌وقت پایین نیامد

رجب زاده از هجده سالگی دوباره پیش پدرش بازمی گردد که حرفه اش تهیه خامه قالی بوده است. در همین زمان‌ها دوباره به صورت شبانه، تحصیلش را پی می‌گیرد؛ چراکه میلش به مطالعه بیشتر از آن بوده است که رفتن پی حرفه و شغل، هوای کتاب خواندن را از سرش بیندازد. این علاقه سال ۵۷ به بار می‌نشیند و کتابفروشی «انتشارات امام» در خیابان ابن سینای مشهد پامی گیرد تا برای سال ها، مکانی جمع وجور و نقلی، اما پررمزوراز برای اهل فضل و دانش باشد.

در مصاحبه نشریه پاژ در سال ۹۱ با او، خود را متولد ۱۳۲۹ معرفی کرده که از پنج سالگی به مکتب رفته است، اما پدرش که فردی مذهبی بوده، مایل به ادامه تحصیل او در مقطع دبیرستان نبوده است؛ به همین دلیل بعد از سیزده سالگی مدتی را با پدرش کار می‌کند، سپس در قنادی و مدت زمانی را هم در نانوایی مشغول می‌شود.

 از هجده سالگی دوباره پیش پدرش بازمی گردد که حرفه اش تهیه خامه قالی بوده است. در همین زمان‌ها دوباره به صورت شبانه، تحصیلش را پی می‌گیرد؛ چراکه میلش به مطالعه بیشتر از آن بوده است که رفتن پی حرفه و شغل، هوای کتاب خواندن را از سرش بیندازد.

 این علاقه سال ۵۷ به بار می‌نشیند و کتابفروشی «انتشارات امام» در خیابان ابن سینای مشهد پامی گیرد تا برای سال ها، مکانی جمع وجور و نقلی، اما پررمزوراز برای اهل فضل و دانش باشد. کتابفروشی امام را در ابتدا مرتضی مصطفوی، مدیر کتابفروشی «هجرت»، آماده کرده بود، اما ایشان کتابفروشی امام را به رضا رجب زاده واگذار می‌کند.

 حاج‌آقای رجب‌زاده حالا سال‌هاست به یک چهره فرهنگی در مشهد تبدیل شده است. او برای این مجال، حاضر به گفتگو نشد، اما سال گذشته با روزنامه شهرآرا گفت‌وگوی کوتاهی کرد که بایسته است بخش‌هایی از کلامش، به‌عنوان مدیر کتابفروشی پرسابقه و موفق مشهد، در اینجا بیاید.

کتابفروشی امام را در ابتدا مرتضی مصطفوی، مدیر کتابفروشی «هجرت»، آماده کرده بود، اما ایشان کتابفروشی امام را به رضا رجب زاده واگذار می‌کند 

در خاطرات رجب زاده، تعداد کتاب فروشی‌های مشهد در دهه ۵۰، حدود ۱۵ تا ۲۰ باب مغازه است. او حال وهوای خیابان ابن سینا در سال نخست انقلاب را این طور توصیف می‌کند: چهارراه دکترا در آن سال‌ها خیابانی به روز بود که به دلیل وجود سه دانشکده پزشکی، علوم تربیتی و ادبیات در اطرافش، پاتوق باسواد‌های مشهدی محسوب می‌شد و این محدوده به محل تبلیغات انواع احزاب و جناح‌های سیاسی در بحبوحه انقلاب تبدیل شده بود. 

آن وقت‌ها از چهارراه دکترا تا تقی آباد دو پیاده رو وجود داشت که یک پیاده رو آن، مرکز فعالیت، تبلیغ و عضوگیری گروهک‌ها بود. معمولا بساط می‌کردند و نشریه‌ها و کتاب‌های گروهکی را که به آن وابسته بودند، می‌فروختند. به گفته مدیر کتاب فروشی انتشارات امام، این روز‌ها کتاب فروشی، رونق گذشته را ندارد و مشتری‌هایی که از سال۵٧ تا به امروز همچنان پای ثابت خرید کتاب از مغازه او هستند، به تعداد انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسند. 

حاج رضا تعریف می‌کند: آن سال‌ها عنوان کتاب‌ها کم بود. از یک عنوان کتاب گاه ٣٠٠ تا ۴٠٠جلد می‌آوردیم و می‌فروختیم؛ چون از صبح که مغازه را باز می‌کردیم، تا نیمه شب که تعطیل می‌شد، لحظه‌ای نبود که اینجا خالی بشود. کتاب فروشی امام در تمام این سال‌ها چند ویژگی برجسته داشته که آن را ممتاز کرده است.

 معمولا سلیقه هر نوع مخاطب کتاب خوانی را برآورده می‌کند و اگر هم مراجعه کننده، کتابی را تقاضا کند که در کتابفروشی نباشد، سفارشش در کوتاه‌ترین زمان ممکن، برآورده می‌شود. لوازم التحریر در این کتابفروشی جایی ندارد و به ندرت کتاب درسی برای فروش می‌آورد. از این گذشته، کتاب‌های نفیس نیز در ویترین این کتابفروشی دیده نمی‌شود.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44